1 ای یار چو روزگار یار من و توست بس کس که حسود روزگار من و توست
2 این باده که اندوهگسار من و توست برگیر و بیا که کار کار من و توست
1 طال اللّیالی بَعدَکُم و اَبیَضَّ عَینی مِن بُکا یا حَبّذا اَیّا مَنا فی وَصلکم یا حَبّذا
2 آه از غم آن خوش پسر کز هجرا و عمرم بسر رفت و نیامد زو خبر جز حسرت و رنج و عَنا
1 آنروی نه رویاست گل سرخ بهبارست وان زلف نه زلف است شب غالیه بارست
2 آن جعد نه جعدست همه حلقه و بندست وان چشم نه چشم است همه خواب و خمار است
1 شدست باغ پر از رشتههای در خوشاب شدست راغ پر از تودههای عنبر ناب
2 به باغ و راغ مگر ابر و باد داشتهاند به توده عنبر ناب و به رشته درِّ خوشاب