-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رخ تو به جز جور و خواری نداند دل من به جز بردباری نداند
2 ز بی یارمندی بنالند مردم من از یارمندی، که یاری نداند
3 ز روزم چه پرسی؟ که چشم ترمن بجز رنگ شبهای تاری نداند
4 من از داغ هجر تو هردم به نوعی بگریم، که ابر بهاری نداند
5 چنان نقش رویت گرفتست چشمم که نقش منش پیش داری نداند
6 ز پیش دلم شادمانی چه جویی؟ که غم دید و جز سوگواری نداند
7 دلم دانشی کز جهان کرد حاصل گران نیز یادش نیاری نداند
8 ز عشق تو زارند خلقی ولیکن کس این شیوه فریاد و زاری نداند
9 روانم ز جور لبت چون نسوزد؟ که با اوحدی سازگاری نداند