ای عقل دوربین از ادیب الممالک فراهانی غزل 58

ادیب الممالک فراهانی

آثار ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

ای عقل دوربین تو در اولین ظهور

1 ای عقل دوربین تو در اولین ظهور بر کرسی ثبوت حقایق فکنده نور

2 تاریکخانه زمی از عکس چهره ات روشن چنانکه صبح بهشت از جمال حور

3 ایجاد بر سه پایه گذارد پی وجود حسن بدیع و عشق زکی عقل بیقصور

4 این هر سه پایه را بتو ظاهر کند مثال تو مظهری و غیر ترا از تو شد ظهور

5 زیرا همیشه باشد عقل تو دوربین عشق تو با طهارت و حسن تو بی غرور

6 گشت از چراغ چهره گلگون تو دلم روشن چنانکه دیده موسی ز نخل طور

7 شد سینه ام چو شیشه حساس کاندر او عشق تو جا گرفته چو مهر تو در صدور

8 از دیده تافت نور جمالت درون دل چون پرتوی که از عدسیها کند عبور

9 عکس رخت به جام می افتاد و شیخ گفت این است خلد و چهره حور و می طهور

10 ثابت قدم کسی است که مفتی شود به عشق نزدیکتر به دوست تنی کو ز خویش دور

11 «بدرا» به معجزات امیری نگر که داشت تن از بر تو غایب و دل با تو در حضور

عکس نوشته
کامنت
comment