1 جنازهٔ تو ندانم کدام حادثه بود که دیده ها همه مصقول کرد و رخ مجروح
2 از آب دیده چو طوفان نوح شد همه مرو جنازهٔ تو بر آن آب همچو کشتی نوح
1 می تند گرد سرای و در تو غُنده کنون باز فرداش ببین بر تن تو تارتنان
1 مردم چو با ستور موافق بود به فعل چون بنگری به چشم خرد سخت بینواست
1 چون سر من سپید دید بتم گفت تشبیه شیب و سخت عجب
2 گفت : موی سپید و روی سیاه همچو روز است در میانهٔ شب !