- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شاخ ریحانی تو، یا برگ گل سوری؟ بگوی آفتابی؟ یا پری، یا چهرهٔ نوری؟ بگوی
2 با چنان بالا و دیدار بهشتی کان تست از چه ما را کردهای در دوزخ ای حوری، بگوی
3 دیگران را چون مجالی میدهی نزدیک خود از من آشفتهٔ بیدل چرا دوری؟ بگوی
4 چون که با ما باده خوردی قصهٔ رفتن مگوی یا چو با مستان نشستی ترک مستوری بگوی
5 ای که ما را سرزنش کردی که: این آشوب چیست؟ با شراب سرخ صاف صرف انگوری بگوی
6 عقل معذورم کجا دارد،که در فصلی چنین ترک جام باده گویم؟ گر تو معذوری بگوی
7 اوحدی، گر پند خواهی دادن این آشفته را آن سخن را، این زمان مستم، به مخموری بگوی