محبت تو به هر دل نشست از نظیری نیشابوری غزل 124

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

محبت تو به هر دل نشست کین ننشست

1 محبت تو به هر دل نشست کین ننشست دمی به هر که نشستی دگر غمین ننشست

2 به محفلی که تو دامن به رنجش افشاندی مگس ز تلخی عیشم بر انگبین ننشست

3 همیشه گرمی خویی بر آتشم دارد به خون نشستم و آن خوی آتشین ننشست

4 حجاب عشق غباری میان ما انگیخت که از فشاندن دامان و آستین ننشست

5 گره به گوشه ابرو نگه به جانب غیر به پیش دشمن خود هیچ کس چنین ننشست

6 تو می روی و من از اضطراب می میرم کسی به حال چنین روز واپسین ننشست

7 چنان گرانی خویش از درت سبک بردم که از سجود توام گرد بر جبین ننشست

8 غمی ندید ره خانه «نظیری » را که چون بهانه خوی تو در کمین ننشست

عکس نوشته
کامنت
comment