- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای جوان کاین همه آتش زنیم بر دل و ریش سینه از آه به تنگ است بیندیش ز خویش
2 نظری کار مرا ساخت مرنجان بازو ای کماندار که بر دل زنیم این همه نیش
3 گله از بخت ندارم چو تو محبوب منی برتر از سلطنت از بخت چه خواهد درویش
4 عشق با عقل من آن کرد که بادی به غبار هجر با جان من آن کرد که سیلی به حشیش
5 ترک چشمت کشد ار تیغ به رویت چه عجب مست چون تیغ برآهیخت چه بیگانه چه خویش
6 سر کویی که شتر گم شود آنجا به قطار من دلی گمشده میجویم از آن زلف پریش
7 خون به دست آر که کار دلم از کار گذشت همه با ناز و تعلل نرود کار ز پیش
8 چند کارم همه از دور به ایما گذرد دل حسرتزده کم زوی ترا حوصله پیش
9 نیّرا دل به یکی بند ز باقی بگسل پای زن بر سر افسانۀ هفتاد و دو کیش
10 وارث تاج ولایت که پس از احمد پاک اوست ناموس جهان داور و باقی همه میش