-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با من ای عشق امتحانها میکنی واقفی بر عجزم اما میکنی
2 ترجمان سر دشمن میشوی ظن کژ را در دلش جا میکنی
3 هم تو اندر بیشه آتش میزنی هم شکایت را تو پیدا میکنی
4 تا گمان آید که بر تو ظلم رفت چون ضعیفان شور و شکوی میکنی
5 آفتابی ظلم بر تو کی کند هر چه میخواهی ز بالامی کنی
6 میکنی ما را حسود همدگر جنگ ما را خوش تماشا میکنی
7 عارفان را نقد شربت میدهی زاهدان را مست فردا میکنی
8 مرغ مرگ اندیش را غم میدهی بلبلان را مست و گویا میکنی
9 زاغ را مشتاق سرگین میکنی طوطی خود را شکرخا میکنی
10 آن یکی را میکشی در کان و کوه وین دگر را رو به دریا میکنی
11 از ره محنت به دولت میکشی یا جزای زلت ما میکنی
12 اندر این دریا همه سود است و داد جمله احسان و مواسا میکنی
13 این سر نکته است پایانش تو گوی گر چه ما را بیسر و پا میکنی