- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا زتاب می گل رویت شکفت ترک گل بلبل زسودای تو گفت
2 از پی آویزه ی گوش تو دل با مژه بس دانه ی یاقوت سُفت
3 آن موحد شد که با جاروب لا از حریم دل غبار شرک رُفت
4 گر فروشد بوسه را جانان به جان می ستانم من که ارزان است و مفت
5 جز هلال ابروان ماه من دلبری را کس ندیده طاق و جفت
6 ساقیا می ده که دور خرمی است بخت شد بیدار و چشم فتنه خفت
7 چون ثنای شاه دین گوید «محیط» پای تا سرگوش شو بهر شنفت
8 نوبهار جود کز فیض دَمش گلشن ایجاد را گل ها شکفت