هرگز نظر به بی سر و پایی از فضولی بغدادی غزل 406

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

هرگز نظر به بی سر و پایی نمی کنی

1 هرگز نظر به بی سر و پایی نمی کنی کاو را هلاک تیر بلایی نمی کنی

2 گر چه طبیب خسته دلانی چه فایده مردیم ما ز درد دوایی نمی کنی

3 تو پادشاه کشور حسنی ولی چه سود رحمی بحال هیچ گدایی نمی کنی

4 صد عهد می کنی که وفایی کنی بما اما بهیچ عهد وفایی نمی کنی

5 دینی نمانده است که چشمت نبرده است کس را نمی کشی که غزایی نمی کنی

6 تیر جفا که می زنی از غمزه بر دلم عین خطاست گر چه خطایی نمی کنی

7 غیر از وفا شها ز فضولی چه دیده کاو را تو مدتیست جفایی نمی کنی

عکس نوشته
کامنت
comment