- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از برای خاطر اغیار خوارم میکنی من چه کردم کاینچنین بیاعتبارم میکنی
2 روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو گر بگویم گریهها بر روزگارم میکنی
3 گر نمیآیم به سوی بزمت از شرمندگیست زانکه هر دم پیش جمعی شرمسارم میکنی
4 گر بدانی حال من گریان شوی بیاختیار ای که منع گریه بیاختیارم میکنی
5 گفتهای تدبیر کارت میکنم وحشی منال رفت کار از دست کی تدبیر کارم میکنی