از برای خاطر اغیار خوارم از وحشی بافقی غزل 394

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی

1 از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی من چه کردم کاینچنین بی‌اعتبارم می‌کنی

2 روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو گر بگویم گریه‌ها بر روزگارم می‌کنی

3 گر نمی‌آیم به سوی بزمت از شرمندگیست زانکه هر دم پیش جمعی شرمسارم می‌کنی

4 گر بدانی حال من گریان شوی بی‌اختیار ای که منع گریه بی‌اختیارم می‌کنی

5 گفته‌ای تدبیر کارت می‌کنم وحشی منال رفت کار از دست کی تدبیر کارم می‌کنی

عکس نوشته
کامنت
comment