جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

خورانمت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 3056

غزل 3056 ام از 6329 غزلیات

خورانمت می جان تا دگر تو غم نخوری

1 خورانمت می جان تا دگر تو غم نخوری چه جای غم که ز هر شادمان گرو ببری

2 فرشته‌ای کنمت پاک با دو صد پر و بال که در تو هیچ نماند کدورت بشری

3 نمایمت که چگونه‌ست جان رسته ز تن فشانده دامن خود از غبار جانوری

4 در آن صبوح که ارواح راح خاص خورند تو را خلاص نمایم ز روز و شب شمری

5 قضا که تیر حوادث به تو همی‌انداخت تو را کند به عنایت از آن سپس سپری

6 روان شده‌ست نسیم از شکرستان وصال که از حلاوت آن گم کند شکر شکری

7 ز بامداد بیاورد جام چون خورشید که جزو جزو من از وی گرفت رقص گری

8 چو سخت مست شدم گفت هین دگر بدهم که تا میان من و تو نماند این دگری

9 بده بده هله ای جان ساقیان جهان کرم کریم نماید قمر کند قمری

10 به آفتاب جلال خدای بی‌همتا نیافت چون تو مهی چرخ ازرق سفری

11 تمام این تو بگو ای تمام در خوبی که بسته کرد مرا سکر باده سحری

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر خورانمت می جان تا دگر تو غم نخوری

شاعر شعر خورانمت می جان تا دگر تو غم نخوری چه کسی است ؟

شاعر شعر خورانمت می جان تا دگر تو غم نخوری جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر خورانمت می جان تا دگر تو غم نخوری در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر خورانمت می جان تا دگر تو غم نخوری چیست ؟

قالب شعر خورانمت می جان تا دگر تو غم نخوری غزل است

مضمون اصلی شعر خورانمت می جان تا دگر تو غم نخوری چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر