زنده به خون خواهیت هزار از عارف قزوینی غزل 64

عارف قزوینی

آثار عارف قزوینی

عارف قزوینی

زنده به خون خواهیت هزار سیاوش

1 زنده به خون خواهیت هزار سیاوش گردد از آن قطره خون که از تو زند جوش

2 عشق بایران بخون کشیدت و این خون کی کند ایرانی ار کس است فراموش

3 دارد اگر پاس قدر خون تو زیبد گردد ایران هزار سال سیه پوش

4 همسری نادرت کشاند به جائی کار که تا نادرت کشید در آغوش

5 از پی کسب شرف کشید شرافت تا نفس آخر از تو غاشیه بر دوش

6 شعله شمع دلاوری و رشادت گشت در این مملکت ز بعد تو خاموش

7 جامه ننگین لکه دار به تن کرد دوخت هر آن بی شرف به قتل تو پاپوش

8 سر سر خود به خاک بردی و برداشت از سر و سر تو نبش قبر تو سرپوش

9 قبر تو گر نبش شد چه باک به یادت ریخته در مغزها مجسمه هوش

10 مست شد از عشق گل به نغمه درآمد بلبل، و عارف ز داغ مرگ تو خاموش

عکس نوشته
کامنت
comment