1 ای آن که چو بگذری تو بر یاد دلم جز گریه نگیرد زغمت داد دلم
2 تا از تو جدا فتادم ای وای بمن یادت نرسد اگر به فریاد دلم
1 حاشا که کشم بهر طرب ساغر جم را از غم چه شکایت من خو کرده بغم را
2 هیهات کز ایام حیاتش بشمارم روزی که نیابم بدل آسیب الم را
1 قسمتم گرمی بازار نگردد هرگز کس خریدار من زار نگردد هرگز
2 ای خوش آن می که چو هشیار کشد ز آن گردد آنچنان مست که هشیار نگردد هرگز
1 یاد آرای ستمگر از حال خاکساری روزی اگر بکویت بادآورد غباری
2 هر کس درین گلستان نخلی نشاند بر داد جز نخل ما که هرگز باری نداد باری