1 ای که اطفال به گهواره درون از ستمت سور نادیده بجویند همی ماتم را
2 قفسی شد ز تو عالم به همه عالمیان اینت زحمت ز وجود تو بنیآدم را
3 وه که تا روز قیامت پی آلایش ملک طاهری از تو نجستر نبود عالم را
1 چند رنجانی نگارا این دل مشتاق را یا سلامت خود مسلم نیست مر عشاق را
2 هر کرا با عشق خوبان اتفاق آمد پدید مشتری گردد همیشه محنت مخراق را
1 تا لب تو آنچه بهتر آن برد کس ندانم کز لب تو جان برد
2 دل خرد لعل تو و ارزان خرد جان برد جزع تو و آسان برد
1 گر شبی عشق تو بر تخت دلم شاهی کند صدهزاران ماه آن شب خدمت ماهی کند
2 باد لطفت گر به دارالملک انسان بروزد هر یکی را بر مثال یوسف چاهی کند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به