1 ای آن که به غیر از تو مرا یاری نه جز یاد توام مونس و غمخواری نه
2 شبهای دراز هجر دور از رخ تو چون شمع به جز گریه مرا کاری نه
1 رفتند همرهان و تو در فکر منزلی آه این چه غفلتست دریغا که غافلی
2 از دود آه سوختگان باش برحذر اندیشه کن مباد نهی داغ بر دلی
1 بی تو خود را بسکه از تاب و توان انداختم بار هستی بود بر دوشم گران، انداختم
2 هر نهالی از فغانم گشت نخل ماتمی در گلستانی که طرح آشیان انداختم
1 خفتن نتوان درین گلستان از ناله شب نخفته مرغان
2 ای شب نه غم منی خدا را تا چند نمیرسی به پایان