1 در کعبه گر ز دوست نبودی نشانهای حاجی چه التفات نمودی به خانهای؟
2 مرغان آن هوا به زمین چون کنند میل؟ تا در میان دام نبینند دانهای
3 بویی ز وصل اگر به مشامش نمیرسید رغبت به هیچ موی نمیکرد شانهای
4 این کوشش و کشش همه بیکار چون بود؟ عاقل چگونه دل بنهد بر فسانهای؟
5 تا عشق آتشی نزند در درون دل از راه سینه کی بدر افتد زبانهای؟
6 محتاج پیک و نامه نباشد مرید را کانجا کفایتست سر تازیانهای
7 خیز، ای رفیق خفته، که صوت نشیدخوان آتش فگند در شتران از ترانهای
8 ثابت نباشد آن قدم اندر طریق عشق کو میکند ز خار مغیلان کرانهای
9 گر راستست، هر چه طلب میکنم تویی وین راه دور نیست بغیر از بهانهای
10 با اوحدی یکی شو و مشنو که: در وجود هرگز در آن یگانه رسد جز یگانهای
11 ما را اگر محال نباشد به پیشگاه این فخر بس که: بوسه دهیم آستانهای
دیدگاهها **