1 با من بودی منت نمیدانستم تا من بودی منت نمیدانستم
2 رفتم چه من ار میان ترا دانستم با من بودی منت نمیدانستم
1 دل بوفای تو نهادن خوش است جان بتمنای تو دادن خوش است
2 گر سرعاشق برود رفته باش بر قدم عشق ستادن خوش است
1 منوش ساغر دنیا که درد ناب نماست درونش خون دلست از برون شراب نماست
2 هر آنچه در نظر آید ز زینت دنیا بنزد اهل بصیرت سراب آب نماست
1 زخود سری بدرآرم چه خوش بود بخدا زپوست مغز برآرم چه خوش بود بخدا
2 فکنده ام دل و جانرا بقلزم غم عشق اگر دری بکف آرم چه خوش بود بخدا