1 به حج شدی و من از اندهان هجرانت به گرد خانه تو گشته ام چو حاج دوان
2 تو ماه و مکه ز روی تو آسمان برین تو حور و کعبه ز روی تو روضه رضوان
3 رواست ار تو مرا می کشی به تیغ فراق از آن که رسم بود در حج ای پسر قربان
1 تا تو را در جهان بقا باشد عز و اقبال در قفا باشد
2 ای بزرگی که تابش خورشید پیش رای تو چون سها باشد
1 کس را بر اختیار خدای اختیار نیست بر دهر و خلق جز او کامگار نیست
2 قسمت چنان که باید کردست در ازل و اندیشه را بر آنچه نهادست کار نیست
1 آمد فرج ما ز ستم های ستمکار چون بوالفرج رستم آمد سر احرار
2 زین پس نرود پیش به ما برستم کس بر ما نشود هیچ ستمگر به ستم کار