ای گل رویت بود مژگان به چشمم خارها از خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

ای گل رویت بود مژگان به چشمم خارها

1 ای گل رویت بود مژگان به چشمم خارها صد ماه کنعانی برم چون نقش بر دیوارها

2 احوال آزار مرا پرسیده بودی از کرم سهل است با هجر تو بر جان سختی آزارها

3 لیک از وفور انتظار، شد چشم گریانم چهار شاید کند آن غمگسار، غم خواری بیمارها

4 نا آمدن را تیر بیم از طعن مردم وجه نیست هستند صافی‌طینتان عاری ز عیب و عارها

5 نبود تفاوت پیش من از نامدن تا آمدن این بس که خالد در دلت باری گذشت از بارها

عکس نوشته
کامنت
comment