یکی بینندهٔ معروف از عطار نیشابوری الهی نامه 5

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

یکی بینندهٔ معروف بودی

1 یکی بینندهٔ معروف بودی که ارواحش همه مکشوف بودی

2 دمی گر بر سر گوری رسیدی در آن گور آنچه می‌رفتی بدیدی

3 بزرگی امتحانی کرد خردش بخاک عمر خیّام بردش

4 بدو گفتا چه می‌بینی درین خاک مرا آگه کن ای بینندهٔ پاک

5 جوابش داد آن مرد گرامی که این مردیست اندر ناتمامی

6 بدان درگه که روی آورده بودست مگر دعویِ دانش کرده بودست

7 کنون چون گشت جهل خود عیانش عَرَق می‌ریزد ازتشویر جانش

8 میان خجلت و تشویر ماندست وزان تحصیل در تقصیر ماندست

9 بر آن دَر حلقه چون هفت آسمان زد ز دانش لاف آنجا کی توان زد

10 چو نه انجام پیداست و نه آغاز نیابد کس سر و پای جهان باز

11 فلک گوئیست و گر عمری شتابی چو گویش پای و سر هرگز نیابی

12 که داند تا درین وادیِ مُنکَر چگونه می‌روم از پای تا سر

13 سراپای جهان صد باره گشتم ندیدم چارهٔ بیچاره گشتم

14 سراپای جهان درد و دریغست که گر وقتیت هست آن نیز تیغست

15 مرا این چرخ چون صندوقِ ساعت ز بازیچه رها نکند بطاعت

عکس نوشته
کامنت
comment