1 رفتی به جنگ و جز تو که دید ای صنم صنم کو با هزار مرد مبارزه فره بود
2 باز آمدی مظفر و پیروز و روز نو آری چو تو صنم همه جا روز به بود
3 لابد مظفر آید آن کس که گاه جنگ از غمزگان و زلفش تیر و زره بود
1 شد مشک شب چو عنبر اشهب شد در شبه عقیق مرکب
2 زان بیم کافتاب زند تیغ لرزان شده ز گردون کوکب
1 تا از بر من دور شد آن لعبت زیبا از هجر نیم یک شب و یک روز شکیبا
2 بس شب که به یک جای نشستیم و همه شب زو لطف و لطف بود وز من ناله و نینا
1 هر ساعتی ز عشق تو حالم دگر شود وز دیدگان کنارم همچون شمر شود
2 از چشم خون فشانم نشگفت اگر مرا از خون سر مژه چو سر نیشتر شود