1 رفتی به جنگ و جز تو که دید ای صنم صنم کو با هزار مرد مبارزه فره بود
2 باز آمدی مظفر و پیروز و روز نو آری چو تو صنم همه جا روز به بود
3 لابد مظفر آید آن کس که گاه جنگ از غمزگان و زلفش تیر و زره بود
1 زهی هوا را طواف و چرخ را مساح که جسم تو ز بخارست و پرتو ز ریاح
2 اگر به صورت و ترکیب هستی از اجسام چرا به بالا تازی ز پست چون ارواح
1 دریغا جوانی و آن روزگار که از رنج پیری تن آگه نبود
2 نشاط من از عیش کمتر نشد امید من از عمر کوته نبود
1 ز شاه بینم دل های اهل حضرت شاد هزار رحمت بر شاه و اهل حضرت باد
2 من این نشاط که دیدم ز خلق در غزنین بدید خواهم تا روز چند در بغداد