تو میخواهی که تا تنها تو باشی از شمس مغربی غزل 176

شمس مغربی

آثار شمس مغربی

شمس مغربی

تو میخواهی که تا تنها تو باشی

1 تو میخواهی که تا تنها تو باشی کسی دیگر نباشد تا تو باشی

2 از آن پنهان کنی هر لحظه مارا زچشم خلق ناپیدا ت باشی

3 چو بیما نیستی یک لحظه موجود نمیشاید که تا بیما تو باشی

4 اگر دریای مارا غرقه کردی چو قطره بعد ازین دریا تو باشی

5 از آن پس گرچه موج آیی به صحرا حیات جمله صحرا تو باشی

6 ز‌جزوی گر بکلی باز کردی چو گل در جمله اجزا تو باشی

7 دوئی اینجا نمیگنجد برون شو که یا من باشم اینجا یا تو باشی

8 منم یکتای بیهمتا تو خواهی که تا یکتای بیهمتا تو باشی

9 بسان مغربی خود را رها کن بما بگذار تا خود را تو باشی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر