ای ستمگر که نداری خبر از حسین خوارزمی غزل 124

حسین خوارزمی

آثار حسین خوارزمی

حسین خوارزمی

ای ستمگر که نداری خبر از بیدل خویش

1 ای ستمگر که نداری خبر از بیدل خویش ز آتش هجر مسوزان دل ریشم زین بیش

2 از هلاک چو منی کی بود اندیشه ترا پادشا را چه تفاوت ز هلاک درویش

3 من نگویم که دوای دل ریشم فرمای راضیم گر بزنی زخم دگر بر دل ریش

4 نیست در وصل تو ما را هوس روضه و حور نیست در عشق تو ما را سر بیگانه و خویش

5 دیگران را اگر از تیر بلا بیمی هست هست در کوی تو قربان شدنم مذهب و کیش

6 ناوک غمزه تو آنچه کند بر دل من تیغ قصاب ستمگر نکند بر تن میش

7 آنکه از طره مشگین تو بوئی برده ست عنبر و غالیه بویا عرق گل اندیش

8 همچو مورم کمر بندگیت بسته هنوز گرچه صدبار مگس وار براندیم از پیش

9 گشت چون خانه زنبور دل ریش حسین غمزه شهد لبی بس که بر او زد سر نیش

عکس نوشته
کامنت
comment