دل از من بردی ای دلبر به فن از فیض کاشانی غزل 824

فیض کاشانی

فیض کاشانی

فیض کاشانی

دل از من بردی ای دلبر به فن آهسته آهسته

1 دل از من بردی ای دلبر به فن آهسته آهسته تهی کردی مرا از خویشتن آهسته آهسته

2 کشی جان را به نزد خود ز تابی کافکنی در دل به سان آنکه می‌تابد رسن آهسته آهسته

3 ترا مقصود آن باشد که قربان رهت گردم ربایی دل که گیری جان ز من آهسته آهسته

4 چو عشقت در دلم جا کرد و شهر دل گرفت از من مرا آزاد کرد از بود من آهسته آهسته

5 به عشقت دل نهادم زین جهان آسوده گردیدم گسستم رشته جان را ز تن آهسته آهسته

6 ز بس بستم خیال تو تو گشتم پای تا سر من تو آمد خرده خرده رفت من آهسته آهسته

7 سپردم جان و دل نزد تو و خود از میان رفتم کشیدم پای از کوی تو من آهسته آهسته

8 جهان پر شد ز حرف فیض و رندی‌های پنهانش شدم افسانهٔ هر انجمن آهسته آهسته

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر