شاطرعباس صبوحی

شاطرعباس صبوحی

شاطرعباس صبوحی
شاطرعباس صبوحی

گفته بودی که بیائی، از شاطرعباس صبوحی غزل 37

غزل 37 ام از 98 غزلیات

گفته بودی که بیائی، غمم از دل برود

1 گفته بودی که بیائی، غمم از دل برود آنچنان جای گرفته است که مشکل برود

2 پایم از قوت رفتار، فرو خواهد ماند خنک آن کس که حذر کرد، پی دل برود

3 گر همه عمر، نداده است کسی دل به خیال چون بیاید به سر کوی تو، بی‌دل برود

4 کس ندیدم که در این شهر، گرفتار تو نیست مگر آنکس که به شب آید و غافل برود

5 ساربان! تند مران، ورنه، چنان می‌گریم که تو و ناقه و محمل، همه در گل برود

6 سر آن کشته بنازم که پس از کشته شدن سر خود گیرد و اندر پی قاتل برود

7 باکم از کشته شدن نیست، از آن می‌ترسم که هنوزم رمقی باشد و قاتل برود

8 گر همه عمر صبوحی خوش و شیرین باشد این سخن ماند ندانم که چه با دل برود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گفته بودی که بیائی، غمم از دل برود

شاعر شعر گفته بودی که بیائی، غمم از دل برود چه کسی است ؟

شاعر شعر گفته بودی که بیائی، غمم از دل برود شاطرعباس صبوحی می باشد.

شعر گفته بودی که بیائی، غمم از دل برود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر گفته بودی که بیائی، غمم از دل برود چیست ؟

قالب شعر گفته بودی که بیائی، غمم از دل برود غزل است

مضمون اصلی شعر گفته بودی که بیائی، غمم از دل برود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر