1 ای خسته ترا آن سر کو میسازد زان لب دشنام رو برو میسازد
2 لب میدهدت شفا ز بیماری چشم درد او را دوای او میسازد
1 زغفلت تو ترا صد حجاب در پیش است صفای چهرهٔ جانرا نقاب در پیش است
2 بسی کتاب بخواندی کتاب خویش بخوان زکردهای تو جانرا کتاب در پیش است
1 یارا یارا ترا چه یارا تا دل بربائی اذکیا را
2 این دلبری از تو نیست بالله این فتنه زدیگریست یارا
1 تن خاک راه دوست کنم حسبی الحبیب جان نیز در رهش فکنم حسبی الحبیب
2 چون عشق در سرای وجودم نزول کرد از خویشتن طمع بکنم حسبی الحبیب