1 «تو سنگ » قناعت و ذکا باشد «نیراس » هزالی و مایه سبکی دان «گیراس »
2 «فرساد» عدالت و سخا شد «رزواس » میدان تو سخن چینی و غیبت «پرتاس »م
1 برادران بجهان اعتمادکی شاید که می بکاهد شادی و غم بیفزاید
2 زمین عمارت خاکست پی نهاده بر آب بنای خاک چو بر آب شد کجا پاید
1 نماز شام کز قندیل کوکب چراغان کرد گردون خیمه شب
2 فرو بستند گوئی نو عروسان بگردن عقد لؤلؤی مثقب
1 بسی جستم نشان از اسم اعظم که بد نقش نگین خاتم جم
2 همه اقطار عالم سیر کردم مگر جویم نشان زان نقش خاتم