1 با من دو هزار عشوه بفروختهای تا این دل من بدین صفت سوختهای
2 تو جامهٔ دلبری کنون دوختهای این چندین عشوه از که آموختهای
1 تا کی کنم از طرهٔ تو فریاد تا کی کشم از غمزهٔ تو بیداد
2 یک شهر زن و مرد همی باز ندانند فریاد من از خنده و بیداد تو از داد
1 چون درد عاشقی به جهان هیچ درد نیست تا درد عاشقی نچشد مرد مرد نیست
2 آغاز عشق یک نظرش با حلاوتست انجام عشق جز غم و جز آه سرد نیست
1 ماهرویا در جهان آوازهٔ آواز تست کارهای عاشقان ناساخته از ساز تست
2 هر کجا نظمیست شیرین قصههای عشق تست هر کجا نثریست زیبا نامهای ناز تست