1 ای از تو بهر چمن بهر گل بوئی هر چیزی را بیاد تو یاهوئی
2 کوی تو بود کعبهٔ مقصود همه اقطار بمرکز آید از هر سوئی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ایزد بسرشت چون گل ما مهر تو نهفت در دل ما
2 باز آی که رونقی ندارد بی شمع رخ تو محفل ما
1 گل می دمد ز شاخ و وزد باد نوبهار ساقی تفقدی کن و جامی ز می بیار
2 در کشتزار حسن رخش سبزه میدمد رخش نظر بر آن بتفرج بسبزه زار
1 تا شدی آینهٔ مهر رخت سینهٔ ما میدهد تاب به مهر فلک آیینهٔ ما
2 راست شد بر قد ما خلعت سلطانی گل که بود گنج وجود تو بگنجینهٔ ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به