1 در هجرانم قرار میباید و نیست آسایش جان زار میباید و نیست
2 سرمایهٔ روزگار میباید و نیست یعنی که وصال یار میباید و نیست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 آن عشق که هست جزء لاینفک ما حاشا که شود به عقل ما مدرک ما
2 خوش آنکه ز نور او دمد صبح یقین ما را برهاند ز ظلام شک ما
1 مهمان تو خواهم آمدن جانانا متواریک و ز حاسدان پنهانا
2 خالی کن این خانه، پس مهمان آ با ما کس را به خانه در منشانا
1 آن رشته که قوت روانست مرا آرامش جان ناتوانست مرا
2 بر لب چو کشی جان کشدم از پی آن پیوند چو با رشتهٔ جانست مرا
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **