1 ای درگه تو عید گه روحانی در تهنیتت هم انسی و هم جانی
2 از لطف تو عیدیی طمع دارم لیک ترسم که توام طفل طبیعت خوانی
1 کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را نهاده کار صعبی پیش، صبر بند فرسا را
2 توام سررشته داری، گر پرم سوی تو معذورم که در دست اختیاری نیست مرغ بند بر پا را
1 شد یار به اغیار دل آزار مصاحب دیدی که چه شد با چه کسان یار مصاحب
2 رنگین شدن بزم من از یار محال است زین گونه که گردیده به اغیار مصاحب
1 چو شمع شب همه شب سوز و گریه زانم بود که سرگذشت فراق تو بر زبانم بود
2 شد آتش جگرم پیش مردمان روشن ز خون گرم که در چشم خونفشانم بود