1 ای روی تو چشم حسن را بینایی یغماست مرا قبله گر از یغمائی
2 خندان گل سرخی و بت گویائی زینست که از بتان تو بی همتائی
1 اگر چه کار خرد عبرت است سرتاسر نگر چگونه نماید همی خرد بعبر
2 ز کار خسرو مشرق خدایگان بزرگ یمین دولت و پشت هدی و روی ظفر
1 اگر به تیر مه از جامه بیش باید تیر چرا برهنه شود بوستان چو آید تیر
2 وگر زره نبرد باد بر هوای لطیف چنین که برد زره پاره ها صغیر و کبیر
1 آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم از بهر چه چیزست بدان بوی و بدان خم
2 هر چند همی مالد خمّش نشود راست هر چند همی شوید بویش نشود کم