-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی حیرتی هر دم به حیرت می فزودی کاشکی
2 بلبل و پروانه نرد جانسپاری باختند نیم جانی داشتم می آزمودی کاشکی
3 صبح در بزم تو می سوزد سپند آفتاب سینه صافم ز دل می سوخت عودی کاشکی
4 علمی را سوختن بخشید اکسیر وفا آتش سودای ما می داشت دودی کاشکی
5 چاکهای سینه ام درها به روی دل گشود خاطرم از خنده های گل گشودی کاشکی
6 ساغر می در کفت آیینه گیتی نماست پاره ای احوال ما را هم نمودی کاشکی