1 زشتم خواندی و راست گفتی من نیز بگویم ار نجوشی
2 من زشت بهم تو خوب ایرا من شاعرم و تو ... فروشی
1 ای یار بی تکلف ما را نبید باید وین قفل رنج ما را امشب کلید باید
2 جام و سماع و شاهد حاضر شدند باری وین خرقههای دعوی بر هم درید باید
1 این رنگ نگر که زلفش آمیخت وین فتنه نگر که چشمش انگیخت
2 وین عشوهنگر که چشم او داد دل برد و به جانم اندر آمیخت
1 فریاد از آن دو چشمک جادوی دلفریب فریاد از آن دو کافر غازی با نهیب
2 این همبر دو ترکش دلگیر جان ستان وان پیش دو شمامهٔ کافور یا دو سیب