- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای سنایی عاشقان را درد باید درد کو بار جور نیکوان را مرد باید مرد کو
2 بار جور نیکوان از دی و فردا برتر است وانما جان کسی از دی و فردا فرد کو
3 ور خیال آید تو را کز دی و فردا برتری برتری را کار و بار و ملک و بردابرد کو
4 در میان هفت دریا دامن تو خشک کو در میان هفت دوزخ عنصر تو سرد کو
5 این نداری خود ولیکن گر تو این را طالبی آه سرد و اشک گرم و چهرههای زرد کو
6 هر نفس بوی دل آید از صراط المستقیم تا نگویی عشق ره رو را که راه آورد کو
7 گرد از آن دریا برآمد گرد جسم اولیاست تا نگویی قوم موسی را در این یم گرد کو