گفتی دل از قفای نکویان از سحاب اصفهانی غزل 70

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

گفتی دل از قفای نکویان کدام رفت

1 گفتی دل از قفای نکویان کدام رفت هر جا که دید سر و قدی خوش خرام رفت

2 دانی که داشت توبه ی من تا به کی ثبات چندان که از سبو می گلگون به جام رفت

3 هرگز نمی شود که شود نام او بلند در عاشقی کسی که پی ننگ و نام رفت

4 بادش حرام لذت سنگ جفای تو مرغ دلم که بیهده زان طرف بام رفت

5 از یک جواب خاطر ما را نکرد شاد از ما اگر بجانب او صد پیام رفت

6 جائی ز کنج دام تو دل جوید از کجا گیرم که این اسیر تواند ز دام رفت

7 هم یار بود دشمن جانم هم آسمان تا از که بر من این ستم و از کدام رفت

8 دارد (سحاب) ره به تو اما بصد امید صبح آمد ار به کوی تو نومید شام رفت

عکس نوشته
کامنت
comment