- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفتی که پلی بسازی از بهر خدا از بهر خدا نه بلکه از بهر نمود
2 رفتی و دو طاق ساختی برنهری کان نهر به پل پر احتیاجیش نبود
3 چون ساخته شد به طالع مسعودت شد آب از آن نهر و به کلی مقصود
4 آخر آورد چشمهاش آب سیاه این پل از بس که در ره آب گشود
5 دانی به چه ماند پلت ای مردم چشم دانی که چه باشد پلت ای معدن خود
6 این پل به پل ابروی من می ماند زیرا که دو طاق است و از آن جانب رود