-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو را که گفت که من بیتو میتوانم بود که مرگ بادا گر بیتو زنده دانم بود
2 اگر به پیش کسی جز تو بستهام کمری گواه باش که: زنار در میانم بود
3 درون خویش بپرداختم ز هر نقشی مگر وفای تو کندر میان جانم بود
4 هزار بار مرا سوختی و دم نزدم که مهر در جگر و مهر بر زبانم بود
5 سکونت از من دل خسته در جدایی خود طلب مدار، که ساکن نمیتوانم بود
6 بگفت راز دل اوحدی به مرد و به زن سرشک دیده، که در عشق ترجمانم بود