1 گفتی که سپاس کس مبر بیش کز دهر به بخت نیک زادی
2 آری منم از دعای پیران خورده بر کشتزار شادی
3 باقی شدم از هدایت عم کاموخت مرا ملک نهادی
4 عم کرد مرا دعا گه نزغ گفت افضل شرق و غرب بادی
1 ما به غم خو کردهایم ای دوست ما را غم فرست تحفهای کز غم فرستی نزد ما هردم فرست
2 جامه هامان چاک ساز و خانههامان پاک سوز خلعههامان درد بخش و تحفههامان غم فرست
1 سر به عدم درنه و یاران طلب بوی وفا خواهی ازیشان طلب
2 بر سر عالم شو و هم جنس جوی در تک دریا رو و مرجان طلب
1 خاکی دلم که در لب آن نازنین گریخت تشنه است کاندر آبخور آتشین گریخت
2 نالم چو ز آب آتش و جوشم چو ز آتش آب تا دل در آب و آتش آن نازنین گریخت