الهامی کرمانشاهی

الهامی کرمانشاهی

الهامی کرمانشاهی
الهامی کرمانشاهی

تو از الهامی کرمانشاهی شاهدنامه (چر خیابان باغ فردوس) 101

شاهدنامه (چر خیابان باغ فردوس) 101 ام از 451 خیابان دوم

تو گفتی که بنشست برباد پای

1 تو گفتی که بنشست برباد پای یکی آهنین قلزمی موج رای

2 خدنگی شد از شست یزدان برون که اهریمنان را کند سرنگون

3 یکی تیغ تیز از نیام خدای برون جست مردافکن و سرگرای

4 چو شیر خدای آن سر صفدران بزد خویش را بر سپاه گران

5 یکی تیغ چون اژدهایش به مشت که هر کس بدیدش بدو کرد پشت

6 به هر سو که افراشت آن تیغ و چنگ زدونان تهی کرد زین خدنگ

7 به هر حمله افکند جمعی به خاک فلک گشت ازتیغ او بیمناک

8 گوان را سر از هوش وتن از روان تهی گشت از بیم آن نوجوان

9 تن او بار تیغش چو تیغ نیا بگرداند از خون بسی آسیا

10 چو کردار او منقذ مره دید پر از خشم لب را به دندان گزید

11 خروشید و گفتا به لشگر که زن به است از شمامرد و شمشیر زن

12 سپاهی زیکتن چه باید گریخت زکرداتان آب مردی بریخت

13 گناه شما جمله بر گردنم زاسبش اگر بر زمین نفکنم

14 بگفت این و بنهاد جایی کمین سری پر ز باد ودلی پر زکین

15 چو شهزاده گردید سرگرم جنگ بدانسو کشیدش اجل پالهنگ

16 بداختر چو دیوی بجست از کمین بزد بر سر تا جور تیغ کین

17 به دستار پیغمبر افتاد چاک بشد تیغ تا جبهه ی تابناک

18 پدید آمد از فرق آن نامور دگر باره آثار شق القمر

19 چو مغز سراز تیغ کین چاک شد اجل با جوان دست و فتراک شد

20 از آن زخم رفت از تنش توش و تاب بخوابید بر یال اسب عقاب

21 ستام و پر وبال آن تیز گام شد از خون شهزاده یاقوت نام

22 برو یال اسبش چو ابر بهار ببارید باران زخون سوار

23 رسیدی چو برخاک خون سرش دمیدی گل ارغوان از برش

24 ببرد آن زبان بسته از رزمگاه علی را همی تابه قلب سپاه

25 نگونش چو دیدند جنگ آوران گرفتند گردش کران تا کران

26 به شمشیر وتیر وسنان ستم زدندش همی زخم بر روی هم

27 شد از زخم پیکان و شمشیر تیز تن از نازپرورد او ریز ریز

28 به پایان بشد سست دست علی به خاک اندر افتاد چرخ یلی

29 شگفتا چرا زین زرین مهر نشد باژگون از هیون سپهر؟

30 چو درخاک خفت آن تن چاک چاک نگشت از چه بگسسته اجزای خاک

31 چو آن شیر کوشنده اززین فتاد به فرخنده باب خود آواز داد

32 که شاها به بالین پور جوان بیا تا که نسپرده روشن روان

33 یکی ای جگر بند ضرغام دین بیا حال فرزند دلبند بین

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تو گفتی که بنشست برباد پای

شاعر شعر تو گفتی که بنشست برباد پای چه کسی است ؟

شاعر شعر تو گفتی که بنشست برباد پای الهامی کرمانشاهی می باشد.

شعر تو گفتی که بنشست برباد پای در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر تو گفتی که بنشست برباد پای چیست ؟

قالب شعر تو گفتی که بنشست برباد پای شاهدنامه (چر خیابان باغ فردوس) است

مضمون اصلی شعر تو گفتی که بنشست برباد پای چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر