- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یاد باد آن کز تبسم فیض عامی داشتی در خطاب غیر هم با من پیامی داشتی
2 یاد باد آن ساز شفقتها که بی ناموس غیر در بساط تیره روزان عیش شامی داشتی
3 یاد باد ای حسرت بنهاده پا از دل برون چون نگه در چشم حیران هم مقامی داشتی
4 گاهگاهی با وجود بینیازیهای ناز خدمتی ارشاد میکردی غلامی داشتی
5 آمد آمد خاک مشتاقان بهگردون میرساند یک دوگام آنسوی تمکین طرفهکامی داشتی
6 کردی از اهل وفا یکباره قطع التفات در تغافل سخت تیغ بینیامی داشتی
7 اینقدر خلوت پرست کنج ابرویت که کرد چون نگاه بینیازان سیر بامی داشتی
8 ما همان خاکیم اکنون انفعال از ما چرا پیش زپن هم با همه تمکین، خرامی داشتی
9 سوخت دل در انتظار گرد سر گردیدنی آخر ای بدمست گاهی دور جامی داشتی
10 تیغ هم بربیدل ما مد احسان بود وبس گر به حکم ناز میل انتقامی داشتی