یاد من کردی به سامان‌گشت از بیدل دهلوی غزل 1998

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

یاد من کردی به سامان‌گشت ناز هستی‌ام

1 یاد من کردی به سامان‌گشت ناز هستی‌ام نام دل بردی قیامت کرد ساز هستی‌ام

2 تخم عجزم پرتنک سرمایهٔ نشو و نماست سجده‌ای می‌دانم و بس نو نیاز هستی‌ام

3 تنگ ظرفی احتیاطم ورنه مانند حباب بحر می‌بالد زآغوش گداز هستی‌ام

4 همچو شمعم هر نگه داغی دگر ایجاد کرد اینقدر یارب که فرمود امتیاز هستی‌ام

5 من هم از موهومی ساز نفس غافل نی‌ام تاکجا خواهد دمید افسون طراز هستی‌ام

6 صبحم و در پردهٔ شب زندگانی می کنم بی‌نفس خوابیده‌است افسانه ساز هستی‌ام

7 گر همه توفان شوم‌ کیفیتم بی‌پرده نیست عشق درگوش عدم خوانده‌ست راز هستی‌ام

8 ای شرار رفته از خود پر به بیرنگی مناز دیده‌ام رنگی که من هم بی‌نیاز هستی‌ام

9 سایه را بر خاک ره پیداست ترجیح عروج اینقدر من نیز بیدل سر فراز هستی‌ام

عکس نوشته
کامنت
comment