-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یاد میداری که با من جنگ در سر داشتی رای رای توست خواهی جنگ خواهی آشتی
2 نیک بد کردی شکستن عهد یار مهربان این بتر کردی که بد کردی و نیک انگاشتی
3 دوستان دشمن گرفتن هرگزت عادت نبود جز در این نوبت که دشمن دوست میپنداشتی
4 خاطرم نگذاشت یک ساعت که بدمهری کنم گر چه دانستم که پاک از خاطرم بگذاشتی
5 همچنانت ناخن رنگین گواهی میدهد بر سرانگشتان که در خون عزیزان داشتی
6 تا تو برگشتی نیامد هیچ خلق اندر نظر کز خیالت شحنهای بر ناظرم بگماشتی
7 هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست سر نهادن به در آن موضع که تیغ افراشتی
8 هر دم از شاخ زبانم میوهای تر میرسد بوستانها رست از آن تخمم که در دل کاشتی
9 سعدی از عقبی و دنیا روی در دیوار کرد تا تو در دیوار فکرش نقش خود بنگاشتی