- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای نهاده پای همت بر سر اوج سما وی گرفته ملک حکمت گشته در وی مقتدا
2 بر سریر حکمت اندر خطهٔ کون و فساد از تو عادلتر نبد هرگز سخن را پادشا
3 مشرق و مغرب ز راه صلح بگرفتی بکلک ناکشیده تیغ جنگی روز کین اندر وغا
4 لاجرم ز انصاف تو، روی ز من شد پر درر همچو از اوصاف تو، چشم زمانه پر ضیا
5 گوی همت باختی با خلق در میدان عقل باز پس ماندند و بردی و برین دارم گوا
6 نی غلط کردم که رای صایبت با اهل عصر کی پسندد از تو بازی یا کجا دارد روا
7 چون زر و طاعت عزیزی در دو عالم زان که تو با قناعت همنشینی با فراغت آشنا
8 سیم نااهلان نجویی زان که نپسندد خرد خاکروبی کردن آن کس را که داند کیمیا
9 شعر تو روحانیان گر بشنوند از روی صدق بانگ برخیزد ازیشان کای سنایی مرحبا
10 حجتی بر خلق عالم زان دو فعل خوب خویش شاعری بیذل طمع و پارسایی بیریا
11 عیسی عصری که از انفاس روحانیت هست مردگان آز و معلولان غفلت را شفا
12 بس طبیب زیرکی زیرا که بینبض و علیل درد هر کس را ز راه نطق میسازی دوا
13 نظم گوهربار عقل افزای جان افروز تو کرد شعر شاعران بوده را یکسر هبا
14 معجز موسی نمایست این و آنها سحر و کی ساحری زیبا نماید پیش موسی و عصا
15 هر که او شعر ترا گوید جواب از اهل عصر نزد عقل آنکس نماید یافه گوی و هرزه لا
16 زان که بشناسند بزازان زیرک روز عرض اطلس رومی و شال ششتری از بوریا
17 شاعران را پایه بیشرمی بود تا زان قبل حاصل و رایج کنند از مدح ممدوحان عطا
18 صورت شرمی تو اندر سیرت پاکی بلی با چنان ایمان کامل، این چنین باید حیا
19 شعر و سحر و شرع و حکمت آمدت اندر خبر ره برد اسرار او چون بنگرد عینالرضا
20 کاین چهارست ای سنایی چار حرف و یافتند زین چهار آن هر چهار از نظم و نثر اوستا
21 تا حریم کعبه باشد قبلهٔ اهل سنن تا نعیم سدره باشد طعمهٔ اهل بقا
22 سدره بادت دستگاه بخشش دارالبقا کعبه بادت پایگاه کوشش دارالفنا
23 کعبه و سدره مبادت مقصد همت که نیست جز «و یبقی وجه ربک» مر ترا کام و هوا
24 نظم عشقآمیز عارف را ز راه لطف و بر برگذر از عیبهاش و در گذر از وی خطا
25 تا که باشد عارف اندر سال و ماه و روز و شب شاکر افضال تو اندر خلا و اندر ملا