1 بر شست دو زلف حلقه بست آوردی تا چون ماهی دلم بشست آوردی
2 اینوقت می از کجا بدست آوردی بی باده همش ز غمزه مست آوردی
1 گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان
2 گفتم که ساعتی ببر من فرونشین گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
1 سپهسالار لشکرشان یکی لشکر کاری شکسته شد از و لشکر ولیکن لشکر ایشان