ای صبر پای دار که پیمان از سعدی شیرازی غزل 299

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

ای صبر پای دار که پیمان شکست یار

1 ای صبر پای دار که پیمان شکست یار کارم ز دست رفت و نیامد به دست یار

2 برخاست آهم از دل و در خون نشست چشم یا رب ز من چه خاست که بی من نشست یار

3 در عشق یار نیست مرا صبر و سیم و زر لیک آب چشم و آتش دل هر دو هست یار

4 چون قامتم کمان صفت از غم خمیده دید چون تیر ناگهان ز کنارم بجست یار

5 سعدی به بندگیش کمر بسته‌ای ولیک منت منه که طرفی از این برنبست یار

6 اکنون که بی‌وفایی یارت درست شد در دل شکن امید که پیمان شکست یار

عکس نوشته
کامنت
comment