- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای صاحبی که هر که در آفاق سرکش ست از طوق منت تو بفرسود گردنش
2 آنجا که رای تو به سر مشکلی فتد حاجت نیفتد به بیان مبرهنش
3 در نوبهار تربیتت یافت رنگ و بوی هر گل که مرغزار سپهرست گلشنش
4 مرغی کز آشیانه اقبال تو پرد از اختران ثابته پاشند ارزنش
5 آتش فروغ عزم تو دارد ازین قبل در بر گرفته اند چون جان سنگ و آهنش
6 ای همت تو ساکن آن بقعه کز علو بیرون هفت خطه چرخ است یر زنش
7 معلوم رای توست که داعی دولتت بازی ست کاسمان تو زیبد نشیمنش
8 انوار مدحت تو بدیدند همگنان اندر ضمیر صافی و در طمع روشنش
9 ازانجا که لطف توست چنان کن که بعد ازین آثار نعمت تو ببینند بر تنش
10 بادا همیشه کسوت عمرت چنانک بخت تا روز حشر دست ندارد ز دامنش