چشم رضا و مرحمت بر همه باز از سعدی شیرازی غزل 622

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی

1 چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی چون که به بخت ما رسد این همه ناز می‌کنی

2 ای که نیازموده‌ای صورت حال بی‌دلان عشق حقیقت است اگر حمل مجاز می‌کنی

3 ای که نصیحتم کنی کز پی او دگر مرو در نظر سبکتکین عیب ایاز می‌کنی

4 پیش نماز بگذرد سرو روان و گویدم قبله اهل دل منم سهو نماز می‌کنی

5 دی به امید گفتمش داعی دولت توام گفت دعا به خود بکن گر به نیاز می‌کنی

6 گفتم اگر لبت گزم می خورم و شکر مزم گفت خوری اگر پزم قصه دراز می‌کنی

7 سعدی خویش خوانیم پس به جفا برانیم سفره اگر نمی‌نهی در به چه باز می‌کنی

عکس نوشته
کامنت
comment