- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرگز دلت نشان گذار وفا نداشت سنگی که ره فتاد بر او نقش پا نداشت
2 دل از هجوم درد تو شرمندگی کشید ویرانه حیف درخور سیلاب جا نداشت
3 شمعم ز باد دامن فانوس می کشد آن محنتی که در ره باد صبا نداشت
4 از هایهای گریه من تا دلش گرفت دیگر چو آب تیغ، سر شکم صدا نداشت
5 بر سینه خط زخم چو خوانا نوشته شد داغ ارچه بود حاجت این نقطه ها نداشت
6 روزی هزار بار اگر گریه دیده را میشست بیتو خانه چشمم صفا نداشت
7 جز خاک کوی دوست که نتوان ازو گذشت از چاک سینه بستن خونم دوا نداشت
8 گر آب ودانه در قفس مرغ دل نبود صیاد را چو جرم قفس این فضا نداشت
9 از گریه ام که زیب عروسان گلشنست پای گلی نبود که رنگ حنا نداشت